یه شب تابستانی وتفریح
واما پنج شنبه شب رفتیم پارک شادی.....پسر کوچولوی ما عاشق پارک و وسیله های بازی وبچه هاس اولین تجربه امیررضای عزیزم استخر توپ بود که بابایی با جرأت تمام تو رو انداخت استخر توپ....همراه امین علی وزهرا...وشما تمام مدتی که اونا تو استخر بودن قهقهه میزدی وخوشحال بودی ومنم خوشحال که پسرم اینقدر خوشحالههههه....طاهاکوچولو همش خواب بود ولی شما همچنان مقاومت میکردی که نخوابی....به همه خوش گذشت ولی من تمام مدت پیش شما بودم ودیگه سراغ تفریح خودم نرفتم حدود ساعت یک اومدیم خونه وجمعه صبح هم بابایی رفت سر کار شمام بامن همکاری کردی که بتونم مهمونی ظهر رو برگزار کنم ....آقاجون اینا وعمه ها وعمو هامهمونمون بودن وشما طبق معمول پسر خوبی بودی واذیت نکردی ...
نویسنده :
مــــامــــان و بــــابــــا
22:07