امیررضا به پابوسی امام رضا میرود....
سلامی گرم به پسردوسداشتنی وقشنگم
امیررضاجون امروز چهارشنبه یه روز سرد پاییزیه ومن پاییزو دوس دارم چون خدای مهربون گل قشنگمو تو ماه پاییز بمون داد
گل نازم هفته دیگه ١٠ماهشم پرمیشه ان شاء الله....قربون خدا برم.....واقعن چقدر زود میگذره
نازنین پسرم دیشب چند بار دو سه قدم کوشولو برداشت دیگه براخودش مردی شده ومیخواد کم کم راه بیفته
از علاقه وافرت به صدای قران خوندن واذان گفتن بگم که خیلی جالبه تا اذان پخش میشه خودتو میرسونی به میز تی وی وشروع میکنی به داد زدن
و اینکه خداروشکر دیشب دیگه تب نکردی اخه میدونی بازم سرماخوردی وسه شب متوالی تب کردی مامان خییییلی ناراحت بود شکر خدا بخیر گذشت***امیدوارم همه ی بچه ها همیشه وهمیشه سالم وسلامت باشن***
اما از مسافرتمون بگم.....
چهارشنبه سه مهر من وشما وبابایی وخاله فاطی(دختر خاله بابا)وشوهرشون رفتیم مسافرت
جونم برات بگه اولش به پابوسی امام رضا وبعدش شهرهای شمالی رو گشتیم و چهارشنبه بعدی خوشحال وخسته برگشتیم خونه
واما ناز پسرم خداروشکر فوق العاده بود واصلا اذیت نکرد که هیچ ....پسر خیلی ماهی هم بودقلبونش بشم الهییییییییییییییییییییییییییییی
وقت گاهی که چه عرض کنم تقریباٌ همیشه تو ماشین خسته میشدی وحوصلت سر میرفت اونقد ورجه وورجه میکردی که نگو
رفتنی ٢ روز تو راه بودیم نائین وخور وطبس توقف داشتیم وپنجشنبه شب رسیدیم مشهدخیلی عالی بود من وبابایی بعد ٢ سال واندی وشمام که برای اولین بار بود میرفتی حرم وحس خیلی خوبی داشت.....٣روز موندیم وبعد راهی شدیم هوا هم خوب بود
سه روزم ساری و فریدونکنار وبابلسروآخرشم نمک آبرود واتمام مسافرت.....خیلی عالی بود جای همه خالی بود
عکسای شما رو میزارم برایادآوری خاطرات
کتاب دعا رو ازما میگرفتی عزیزکم
اینجارفته بودیم پارک وشما همراه با تاب بازی قهقهه میزدی
قیافشو.....نمکدون من اندر نمکزار
اولین قایقسواری امیررضا...که یکم دلهره داشتم
نیگا پشه های نامرد صورت پسرمو چیکار کردن
توروخدا این اداها چیهگمریال در تلکه ابین نمک ابرود*
داره بارون میاداااااااااا