سفر به چادگان
پسر کوچولوی نانازم سلام سلام صدتا سلام
ده روز دیگه امیررضای مانه ماهش پر میشه...خدایا شکرت که گل پسرم بزرگ شده..هر روز کارای جدید یاد میگیره و روز به روز شیرین و شیرینتر از قبل میشه...خـــــــــداجـــــــونم شـــــــــــــــکرت
تقریباً تمام وقت مامان با شما پر میشه وشما اونقدر شیطون شدی که مدام باید دنبالت اینور واونور بیام
راستی دندون چهارمت هم در اومده(پایین)مبارکه ومبارکه،مدت طولانی تری بدون کمک می ایستی موقعی که صدای آهنگ میشنوی دس دس و سرسری می کنی و دس که میزنی میگی د- د-
جمعه ٨ شهریور بهمراه آقا جون اینا وخاله جونا رفتیم دهکده تفریحی چادگان،مهمون خاله اعظم اینا
پارسال تابستون هم وقتی چهار ماه بود تو دلم بودی رفتیم و بهم بسی سخت گذشت
خلاصه که بابایی شنبه رو مرخصی گرفت و چون ماشینمون ایران خودرو ه با ماشین عمو رفتیم
روزا هوا تقریباً گرم وشبا سرد سردبود....خدا رو شکر خیلی عالی بودجای همه خالی بود
و چند تا عکس یادگاری ناناز عسیسسم (راستی مجبورم کیفیت عکسا رو خیلی بیارم پایین تا بتونم اینجا بزارم)
قربون اون ژستت برم
واینجا داری دس دسی میکنی
وبالاخره یه عکس از پدر وپسر