امــــــــیر رضـــــــــاامــــــــیر رضـــــــــا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
محمد پارسا محمد پارسا ، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

امیـــــررضـــــا جون ومحمد پارساجون

تعطیلات اخر هفته

1392/6/6 16:59
286 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هستی من.....

امیررضای عزیزم مامان الهی فدات بشه دوباره سرماخوردی دیروز پیش دکتر نوریان بردیمت ودارو داد امیدوارم بهت بسازه زود زود خوب خوب شی

امید زندگی من چهارشنبه٣٠مرداد٩٢مام آش دندونی شماروپختیم....

وداستان از این قراره................

عصر سه شنبه طبق معمول همیشه یه لیست بلند بالا از نیازای خونه رو نوشتم ودادم دست بابایی....

وسبزی اش وغیره وذلک هم تو این لیست بودنیشخندمنظورم این بود که باید ایناروبخریم اما نه اون شب....

خلاصه بابا رفت و١٠ونیم شب برگشت...با یه عالمه خرید از جمله ٨کیلو سبزیآخ

من این وسطتعجبوباباییعینکوشمالبخند......واین شد که ناخواسته استارت آش شماخورده شد ودداجون و زنمو وجیهه اومدن کمک والبته دایی علی و اجی فاطمه هم مواظب شما بودن ....اخه تمام تلاشت این بود که با روروک بیای وسط سبزیها ....

بسلامتی سبزیها پاک شدن شسته وخورد شدن وقرارشدعصر چهارشنبه آش روبپزیم

اشه پخته شدبسیااااااااااااااارعالی بود فقد من ناراحت بودم که وقت نشد جشنم بگیریم اخه کلی تزئینات وکلاه ....اینارواماده کرده بودم

وچون پنجشنبه قراربود بریم سپل دیگه مجبور شدیم در اولین فرصت اش رو بپزیم...بهرحال مصادف با رویش سومین مرواریدت ما آش پختیمهورا

وفرداشم رفتیم خونه آقاجونی ....خاله اینام اومدن وفرداشم تو باغ اقا جون اینا بودیم وناهارم همونجا خوردیم خوشمزهدست دایی جون وبابا جون بابت کباب اونروز درد نکنهقلب

راستش این سری خیییلی اکتیو وباحوصله نبودی وشاید مال اون ویروس بدجنس بود که رفته تو بدنت...دونه های قرمز شبیه جوش رو دستات وبدنت ظاهر شده وبهمین خاطر دکتر بردیمت.

جونم برات بگه عزیز دل مامان بسی شیطون شده وجدیداًداره اسباب بازی می شکونه..مثلاًهمین امروز یکی از اجزای روئروئکتو شکوندی..وچند روزپیشم آینه سه چرخه روبازور تمام کندیمژه

قلبووووووووون پسرم...جدیداًمیگی باباوحرف گ سوالرو هم خیلی میگیتشویق

پسرگلم چنددقیقه ای حسابی مشغول شدی

واینم مشارکت عزیزکم تو اش پختن

وعکس سومی رو خونه آقاجون گرفتیمماچماچ

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)