سال نو مبارک
به نام انکه هم یاد است وهم یادگار ، به نازش می دارتاوقت دیدار
فرخنده باد برهمگان مقدم بهار.....نوروز ، جاودانه ترین جشن روزگار
سلامی گرم به گل پسرم و همه ی دوستان عزیزی که از وبلاگ امیررضا جونم بازدید میکنن.سال نو همتون مبارک
وامسال دومین سالی بود که بهارمون با امیررضای گلم اغاز شد وشادی عیدمون با وجود پسر جون صد چندان شد.
نفس مامان کم کم 16 ماهه میشه وهر روز شیطونتر وخواستنی تر.
تعطیلات به نسبت طولانی امسال رو مسافرت نرفتیم وتنها سفرمون رفتن به خونه اقا جون سیبک بود که خیلی هم عالی بود وبه از هیچ بود.
تحویل امسال رو خونه اقا جون(بابایی) بودیم وروز دوم فروردین هم رفتیم سپل.خونه اقا جون .خاله وعمه ودید وبازدیدای دیگه بخوبی وخوشی انجام شد....سیزده بدرمونم هم هوا بسی سرد وبارونی بود این شد که از خونه بیرون نرفتیم وتعطیلات ما آروم وبی حاشیه سپری شد.....
گل پسر مامان از روز چهارم بابایی رو هم با اون زبون شیرینت صدا میزدی ودر واقع عیدی بابا رو بهشون دادی.والبته دایی وعمه رو هم به کررات میگی.
ماشالا هزار ماشالا خیلی شیرین زبونی ...بامزه حرف میزنی ولی به زبون خودتادم میخاد درسته قورتت بده!!
از رنگها هم آبی رو بلد شدی ووقتی میگم شلوارت چه رنگیه میگی آبی.
ناقلای مامان، کلک هم میزنی...از خواب که پا میشی میای بغلم ومیگی آب آب وفقد فقد منظورت اینه که تو رو از اتاقت بیارم بیرون...وهر وقت هم بغل میخای میای پیشم میگی آب ّآب....ووقتی میگم پرتقال میخوای یا موز میدوی در فریزر رو باز میکنی وجدیداٌ هم وقتی چیزی میخوای حالت مزه مزه کردنو در میاری.قربون اداهات گمریال.
خیلی هم شیطونتر شدی دست بهمه چی میزنی واگه منعت کنیم جیغ میکشی از نوع بنفش
خلاصه که دوسد داریم یه عالمه...هرچی بگم بازم کمه
امیدارم سال جدید پر از اتفاقای قشنگ ورنگارنگ باشه....
ولحظات زندگیت پر ازشادی
وچند تا عسک یادگاری:عید1393
امیررضای نازم با ماهان جیگر که اینجا یک ماه ونه روزشه.
اینجا امیررضا اصرار داره بره بیرون.وداره خداحافظی میکنه!برو بسلامت فقط مبازب پله ها باش
تو این عکس پسرم شبیه بازیگر نقش ارسطو تو فیلم پایتخته!!!البته فقد موهاش!!!نهههههه!!!!
الهی که همیشه شاد وخندون باشی....تو که میخندی زندگی برام قشنگتره...بخند همیشه بخند عزیز دلم.