نمیشه نگفت.....
سلام گل پسری خودم
قصد نداشتم دیگه امسال پست جدبد بزارم...اما نمیشه نگفت که!!میشه؟نه نمیشه!!!!
نمیشه نگم که جیگرمون فقد سه روزه که مامان صدام میزنه...وای که چه کیفی میده....بابایی هم ذوق میکنه از بس ناز میگی مامان مامان(مادر بفدای گل پسر)
دبگه جونم برات بگه مدتیه وقتی میگیم امیررضا ساعت چنده...ساعتو نگاه میکنی ومیگی ده ده ده......
وقتی تلفن زنگ میخوره خیلی بامزه میگی الو الو.ومی دوی سمت تلفنوکلی هم به زبون خودت با ددا جون وخاله جونا حرف میزنی.
امروز صبح داشتم برات حرف میزدم،واز برنامه ها وکارای نکرده ام میگفتم...گفتم بعدا میریم ددر...یهو دیدم پاشدی وبسرعت رفتی اتاقت
مامان فدات شه کاپشنتو اوردی ومیگی دد..دد...بعدشم رفتی جوراباتو اوردی..... ماشالا بجونت
هرحرکتی که من وبابایی انجام بدیم تکرار میکنی...خیلی جالب بود بابایی نفس عمیق کشید...تو هم کشیدی
خروپف بابارو هم تقلید میکنی.شیطون بلای خودمی.
خلاصه که.،دلمون واسه حرفات وکارات ضعف میره.............
کودکی کن پسرم......تا می توانی کودکی کن......در اوج آرامش
خداوند پشت وپناهت باشددلبندم.
امیررضا جونم بهترینها رو برات ارزو دارم.
و
بهار را به تو تبریک نمی گویم..تورابه بهار تبریک میگویم
تواز هر بهاری ارزنده تری..بهار زندگی من
ساعت 4بعدازظهر چهارشنبه28اسفندماه.