شیطنتا تو قربون
شیطنتا تو قربون سلام ماه من
امروز 17 اردیبهشت یه روز قشنگ بهاریه. والان که اومدم پای نت شما رو بالاخره بزور ساعت 4 خوابوندم وتونستم بیام اینور. باز اومدم از شیطنتهات بگم عسلکم.
اول از همه بگم اسم همه وسیله هارو بلدی وبا انگشت اشارت نشون میدی.بخاری.گل.در .تلویزیون. کنترل .دمپایی. ساعت .قاب وهمه وهمه وسایلو....والبته اشخاص درجه یک رو هم میشناسی ووقتی میگیم آقا جون کو ؟بایه نگاه ویه لبخندبهشون، نشون میدی همه رو میشناسی.فدای پسر باهوشم بشم.
راستی ،دستورات مارو هم اجرا میکنی.در رو ببند ، فلان چیز رو بیار .
و معنی بلندتر ...دوباره....وخیلی چیزای دیگه رو که الان ذهنم یاری نمیده رو میفهمی.
واما اصل ماجرا....
دیروز عصری رفتیم حیاط خونه ، تا شما یکم بازی کنی
اولش طبق معمول همیشه یکم دور باغچه دویدی یهو دیدم واستادی وخیره شدی به سایه ی خودت!!!
کشف سایه: 
مامان این کیه؟؟
مامانی هر کاری میکنم اونم انجام میده!!!!
نگاه کن مامان 
.....
وبه این ترتیب پسرم سایشو کشف کرد وکلی هم ذوق میکرد.
بعدشم عزیزم عاشق توت فرنگیهای تو باغچه ای ...کلی از توت فرنگیها رو چیدی وخوردی.نوش جونتا.ولی خوپ نشسته میخوردی ومن از این کارت کفری میشدم.
گلهای بیچاره که پر پرشون کردی...
هرچی هم میگم نکن پسر.....گوش نمیدی
ودر آخر کار خودتو میکنی.
اون چه قیافه ایه؟ نکنه عذاب وجدان گرفتی؟
واما واما مراحل انجام یک آزمایش مهم توسط آقای امیررضا فیلسوف
نتیجه آزمایش....خیس شدن لباس امیررضا ودر آمدن کار مادرش.
.....همچین پسری داریم ما.
بعد تموم شدن کار جنابعالی ،بردمت پارک محل واز اونجا پیاده رفتیم پیش بابایی سر زمین.و چقد لذتبخشه دور دور وبازی برای شما نفس مامان.
شادمان وشادکام باشید.
