هفته ای نچندان جالب!!!
سلام عزیزدل مامان
باز اومدم.ولی اینبار اومدم گلایه کنم...گلایه از پسرکم که این روزا بسی بهانه گیر ونق نقو شده
البته شوخی میکنما!!!اینم یه دوره ایه که میگذره
یکشنبه عصر تب کردی... هیچی نمیخوردی منم برات غذای مورد علاقه ینی تخممرغ درست کردم. وبعدش رفتیم بیرون.شب که شد وبابایی اومد به اتفاق هندونه خوردیم.یه نیم ساعت بعد لرز کردی...خیییلی بد بود هی تب میکردی وباز میلرزیدی.اخرشم استفراغ کردیو لی خداروشکر بعدش بهتر شدی البته تب واسهالت تا فرداش ادامه داشت. پاشویه کردم ومسکن دادم.ولی دکتر نبردمت.
خلاصه. بخیر گذشت....
دوشنبه روز، روز شما بود ینی در واقع پادشاهی کردی. هر دستوری میدادی اجرا می کردم وهر چی میخواستی فراهم.
اما از اون روز تا بحال سخت بهانه گیر شدی ومدام گریه میکنی...والا نمیدونم چرااا!!!
وواقعا گاهی کم میارم ودعوات می کنم.
تنها حدسی که میزنم اینه که دندونات اذیتت میکنن.داری بسلامتی صاحب دندون 15و16ام میشی.
امیدوارم باز پسرخوبی بشی مث سابق.
فدات بشم که وقتی خوابی دلم برات تنگ میشه...والبته وقتی هم بیداری لحظه شماری میکنم خوابت ببره دیگه بسکه اذیت میکنی اخهههههه.
ساعت چهار روز جمعه 9خرداد.بابایی دنبال کارای خونه وهنوز نیومده که ناهار بخوریم.
وامید که بزودی با انرژی بسیار بیام اینجا.