امــــــــیر رضـــــــــاامــــــــیر رضـــــــــا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
محمد پارسا محمد پارسا ، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

امیـــــررضـــــا جون ومحمد پارساجون

هفده ماهگیت مبارک مرد کوچک

سلام عمرم. هفده ماهگیت مصادف شد با ولادت امام علی (ع) وروز پدر. هردو مناسبت مبارک باشه. والبته روز مرد رو به شما مرد کوچولو ی نازنینم تبریک میگم. ایشالا دامادیت وباباشدنت رو تبریک بگیم. این هم یه عکس از خوشگل مامان...دقیقادر یک سال وپنج ماهگی ...
24 ارديبهشت 1393

باباجون روزتون مبارک

درخت را دیده ‏ای که چگونه در پس حلول بهار، شکوفه ‏دار شدن را تجربه می‏کند؟ قنات را دیده ‏ای که با چه اشتیاقی، لحظه تموّج آب را در دل خویش، به رخ کویر می‏کشد؟ کعبه نیز همین‏گونه، مباهات رویش تو را بر جهان فریاد می‏زند. این کعبه نیست که شکافته می‏شود تا شکفتن تو را لمس کرده باشد؛ این آغوش خداست که برای تحویل دادن تو به آفرینش خویش، گشوده شده است. میلاد مولود کعبه  حضرت علی (ع) برهمگان گرامی باد.    کودکی ، دخترکی ، موقع خواب سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید : زندگی چیست ؟ پدرش از سر بی صبری گفت : زندگی یعنی عشق دخترک با سر پرشوری گفت : عشق را معنی کن ! ...
22 ارديبهشت 1393

شیطنتا تو قربون

سلام ماه من امروز 17 اردیبهشت یه روز قشنگ بهاریه. والان که اومدم پای نت شما رو بالاخره بزور ساعت 4 خوابوندم وتونستم بیام اینور. باز اومدم از شیطنتهات بگم عسلکم. اول از همه بگم اسم همه وسیله هارو بلدی وبا انگشت اشارت نشون میدی.بخاری.گل.در .تلویزیون. کنترل .دمپایی. ساعت .قاب وهمه وهمه وسایلو....والبته اشخاص درجه یک رو هم میشناسی ووقتی میگیم آقا جون کو ؟بایه نگاه ویه لبخندبهشون، نشون میدی همه رو میشناسی.فدای پسر باهوشم بشم. راستی ،دستورات مارو هم اجرا میکنی.در رو ببند ، فلان چیز رو بیار . و معنی بلندتر ...دوباره....وخیلی چیزای دیگه رو که الان ذهنم یاری نمیده رو میفهمی. واما اصل ماجرا.... دیروز عصری رفتیم حیاط خونه ، تا شما یک...
17 ارديبهشت 1393

سفری به شهر دارلعباده ودارلعلم

سلام عشق من روز پنجشنبه 11اردیبهشت تصمیم گرفتیم سفری داشته باشیم به یزد. این شد که بهمراه آقا جون اینا وخونواده ی خاله جونی عازم یزد شدیم.روز قبلش آقا جون وخاله وددا اومدن خونمون وصبح پنجشنبه بعد نماز صبح راه افتادیم.... صبحونه رو کوهپایه خوردیم وحدود ساعت 12رسیدیم یزد. اول از همه دیدن دایی مجید گل که داره ترم اخر ارشدشو میگذرونه رفتیم.والبته مهمترین بهانه ی ما برای این سفر دیدن دایی جون بود.ناهار رو تو پارکی نزدیک دانشگاه خوردیم.وشما وامین جون کلی بازی کردین.بعدشم خونه دایی رحمت الله، پسر عموی مامانی رفتیم. خیییلی عالی بود هم دیدارها تازه شد وهم مفصل استراحت کردیم وبعد صرف شام؛بهمراه خونواده های دایی رحمت الله ودایی مجتبی رفتیم از مسجد ...
15 ارديبهشت 1393

عزیزمی

گل پسرم ده روز دیگه 17 ماهه میشی. الان خوابیدی وتنها زمانی که مامان می تونه به کاراش برسه وقتیه که میخوابی، بدجوری بمامان وابسته شدی وحتی یه لحظه دوست نداری تنهایی بازی کنی.حتما منم باید باشم ...یه لحظه از جلو چشمت دور شم ، بشدت گریه میکنی وتا نیام آروم نمیشی. از دیروز یاد گرفتی بگی آقا وکلمه های : عکس . هاپ چی  رو هم میگی .قربون زبون شیرینت بشم من. یه دفتر نقاشی داشتی که یه ماهی بود که هراز گاهی نقاشی میکشیدی ومنم پایینش برات یادگاری با تاریخش میزدم.اما امروز زدی دفتره رو پاره کردی...همه برگه هاشو!!! ناقلای شیطون از دیوار راست میری بالا!!! سند موجود است(فیلم) دیگه جونم برات بگه عاشق دور دوری واگه ببرمت پارک بزور ر...
15 ارديبهشت 1393

روز زیباترین مخلوق خدا *مادر*

امشب اسمان مکه آذین بند قدوم دختر خورشید است وکعبه وزمزم وصفا سرود خوان آمدن کوثر جاری خدایند. افتخار زنان همین بس، که روز میلاد برترین گوهر خلقت،بانوی بهشت ،فاطمه زهرا سلام الله علیها روز زن نامیده شده است. این روز عزیز بر همه ی مادران نازنین ایران زمین مبارک باد. تنت قدمگاه آغاز بودنم شد! آغوشت بهشت من است مادر... مادرم قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند. امروز یه روز قشنگه. یه روزی که تمام وجودم آکنده ازعشق مادره.دلم میخواست پیش مادرم بودم تا پاهاشو بوسه بارون می کردم . مادر عزیز تر از جانم خیییلی دوستت دارم. تمام وجودم فدای یک تار موی نازنین مادرم. الهی که قلب مهربونت همیشه بتپه وسلام...
31 فروردين 1393

طبیعت فروردین 93

سلام بر نازدونه ی عزیزم...ایندفه با کلی عکس وخاطره اومدم  .پنجشنبه وجمعه 28 و29 فروردین رفتیم خونه آقا جون.وکلی خوش گذشت.جای همه ی دوستان سبز. اولش کمی خوابیدی ولی در کل این سری رفتن وبرگشتن خیلی اذیت کردی.در واقع ورجه وورجه وشیطنت بسیار کردی . واینجا هم شکوفه های قشنگ بهاری وگل من میون شکوفه ها یه جاده فرعی وسوت وکور که اجازه دادیم راحت بازی وبدو بدو کنی شام خونه آقا جون ، خاله جون اینا هم دعوت بودن ونیزمهمان ویژه شما، زهرای نازنین که کلی با دیدنش ذوق کردی.شام وناهار دستپخت خاله جون خیلی عالی بود.ودلیل اینکه اینو میگم اینه که بجا دونستم ،در واقع یه تشکر ویژه از خاله ی مهربون وعزیزداشته باشم  که قرمه سبزی...
31 فروردين 1393

آقااای مهندس...

سلام علیکم.احوال شما؟امیدوارم همگی سور و مور وگنده باشید   ا میررضای جیگرم مهندس ناظر شده...هر روز میره به خونمون سرمیزنه!در واقع بازدید میکنه مهندس اون سنگا چیه دستتون؟...... شما فقط دستور بدید  دست به سیا وسفید نزنیدااا عزیزمامان این عکسها رو گذاشتم تا وقتی تو اتاقت نشستی ومامان بابا، برات خاطرات گذشته رو میگن سری هم به وبلاگت بزنی و خودت ببینی چقدر کوچولو بودی ودوسداشتنی وشیطون  .       دوسدداریم یه عالمه هرچی بگیم کمه کمه           ...
30 فروردين 1393

فکر کنم زیاده روی کردم!!!

دو سه روزی بود رنگها رو به شاپسرم یادمی دادم،توپ آبی،نارنجی، بنفش و.... وبالاخره رنگ آبی روقشنگ یاد گرفتی ووقتی میگفتم شلوارت چه رنگیه میگفتی ابی وتوپ ابی روبیار می اوردی!!! خلاصه سرتونو درد نیارم...مثل اینکه زیاده روی کردم... امروز صب منو ابی صدام میزنی  هرچی میگم من ابی نیستم، من مامانم  باز میگی ابی ابی ضمناً دوتا از دندوناتم جونه زدن(سیزده وچاردهمین دندون)واین هم مزید بر علت شده تا سرمنو ببری ونق بزنی وابی ابی کنی...خوابت هم خیلی کم شده!!! وجالبتر اینکه بابایی از دندونپزشکی اومد وشما بهشون گفتی آبی آبی   امیدوارم فردا صبح دیگه یادت بره رنگ هاروو!!! نتیجه میگیریم اموزش بی اندازه نه تنها مفید نیست بلکه ...
23 فروردين 1393