نفسم 15 ماهگیت مبارک
سلام وصد سلام.......من امیررضاهستم...دقیقاٌ 15 ماهمه....دوسداشتنی وشیطونم...... (علیک سلام عزیزم......) اینجا از دست مامانم فرار کردم....واومدم این گوشه نشستم ...خیلی دوسدارم جاهای دنج وگوشه رو...... سیب رو مامانی داد...زورم نمیرسه مامان ...خیلی بزرگه...اصلن نمیخامش مامان جون... (قربون اون دستای کوچولوت...) من ملکه ی کنترل ها وگوشیهام..... (بله راس میگه...اگه گوشی وکنترل وموس کامپیوتر و...دست گل پسر بیفته دیگه بهمین راحتیاپسمون نمیده ،شیطون بلا)(قربون اون لبات گمریال) مامان....میبینم که از ناهار خبری نیس.... (عزیزم هزار بار گفتم نرو اون بالا...خطرناکه......از دست تو پسر حرف گ...
نویسنده :
مــــامــــان و بــــابــــا
11:23