امــــــــیر رضـــــــــاامــــــــیر رضـــــــــا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
محمد پارسا محمد پارسا ، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

امیـــــررضـــــا جون ومحمد پارساجون

نفسم 15 ماهگیت مبارک

  سلام وصد سلام.......من امیررضاهستم...دقیقاٌ 15 ماهمه....دوسداشتنی وشیطونم...... (علیک سلام عزیزم......) اینجا از دست مامانم فرار کردم....واومدم این گوشه نشستم ...خیلی دوسدارم جاهای دنج وگوشه رو...... سیب رو مامانی داد...زورم نمیرسه مامان ...خیلی بزرگه...اصلن نمیخامش مامان جون... (قربون اون دستای کوچولوت...) من ملکه ی کنترل ها وگوشیهام..... (بله راس میگه...اگه گوشی وکنترل وموس کامپیوتر و...دست گل پسر بیفته دیگه بهمین راحتیاپسمون نمیده ،شیطون بلا)(قربون اون لبات گمریال) مامان....میبینم که از ناهار خبری نیس.... (عزیزم هزار بار گفتم نرو اون بالا...خطرناکه......از دست تو پسر حرف گ...
24 اسفند 1392

بوی عیدی.. بوی کاغذ رنگی......

بوی عیدی،بوی توت،بوی کاغذرنگی  ...... بوی تند ماهی دودی،وسط سفره ی نو..... بوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ......... بااینا زمستونو سر می کنم...بااینا خستگی مودر میکنم سلام علیکممممم.. امروز دوشنبه 19اسفند ماه وساعت 6عصره وداره بارووون میاد...... هواچند روز ه گرم شده وواقعا بوی بهار میاد......  ایندفه اومدم فقد از شیطنت های آقای پسر بگم مامانی داره خونه تکونی میکنه ولی مگه گل پسر میزاره مجبورم تند وتند کارامو انجام بدم...توهمین چند روز چندین ظرف شکوندم...که تو.این 5سال بیسابقه بوده  آخه همیشه  بادقت کارمیکردم الان دیگه تمام حواسم به شماس.... علاقه بسسسییار زیادی به آشپزی داری وموقع غذادرست کردن ...
19 اسفند 1392

روزانه های اسفند ماه

سلام بر گل پسر نمونه امیررضاجونم یه جیگری شدی که نگوووو ونپرس!!شانس اوردی که مامان بابا تاحالا نخوردنت عسلم خیلی بامزه حرف میزنی ...ومدام هم میگی آنا آنا ...درواقع هر وقت درخواستی داری میگی آنا آنا وهروقت چیزی باب میلت نباشه میگی نه نه نه نه...هزار بار...   خواسته هاتو کاملاٌبما میفهمونی با اشاره وحرکات وحرفای به زبون خودت. وقتی اب میخوای میدوی میری اشپزخونه ومیگی اب اب اب....فداتشم لااقل بگو مامان اب!!! یه مدت وقتی امیررضا صدات میکردیم میگفتی بله...ولی جدیداً فراموش کردی میگم یک ...شما میگی دو...میگم سه....میخندی ومیگی چا وقتی میفتی زمین میگی ای وای...گاهیم وای وای وبیشتر میگی اخ اخ میگم نینی چجور...
3 اسفند 1392

یه نینی شیرین شکر... قند عسل

سلام وصد سلام به گل پسرمامان شکر خدای مهربون.... که ماهان جونو دادبهمون بله.... ماهان عزیزم در تاریخ24 بهمن 92 بدنیا اومد ساعت2بعدظهرروز پنجشنبه.....خوش اومدی عزیزخاله وامیررضای گلم داداشی شد.دقیقاً یکسال ودو ماه آقا امیررضا بزرگتره....داداش کوچولوقربونت بشم الهی محمدامین جونم هم از اینکه خدایه داداشی گل بهش داده خییییلی خوشحاله. واینم اولین عکس ماهان جون پسرخاله امیررضاجون     الهی که همیشه شاد وسلامت باشی وهم بازیهای خوبی برای هم. ...
3 اسفند 1392

این روزهای گل پسرمون

سلامی گرم گرم گرم تو یه روز سرد سرد سرد زمستونی به نفس طلای خودم مامانی تنبل بعد مدتها اومده وبلاگتو اپ کنه البته اینو بگماااااا شما اصلاٌ وقت ازادی برام نذاشتی ومهمتر از همه اینکه نمیزاری دست به لپ تاب بزنیم!!!! نا ناز مامان ،انقدر دوسداشتنی وخوردنی شدی که نگووووو .....مـــــــــــــاشــــــــاء اللــــــــــــــــــــــه کلماتی که بلدی بگی: بپو ینی برف ......چششش ینی چشم ....پا......وای وای وای....مامان وبابا ودایی وغیره وذلکی که الان یادم نیس.وکلی حرف میزنی که معنیشو نمیدونیم ولی خیلی بامزه حرف میزنی انگاری حرفات با مفهومن. عزیزکم قشنگ بلدی چشم ودستو پا وزبون ومو واینا رو نشون بدی فقد وقتی میگم امیررضا چشمت کو....چشممو درمیاری د...
14 بهمن 1392

کنترل یک سالگی

عزیزدلم سلام به روی ماهت باورم نمیشه چه زود گذشت پسرم یک ساله شده وبخاطر همه چی خدارو شکر میکنم. دوشنبه برای کنترل یکسالگی رفتیم بهداشت و البته واکسن یکسالگی رو هم زدی خیلی خوب بود که تب ودرد نداشت.واما وزن پسرکوچولوی ما: ٨ و٧٠٠ وقد: ٧٥ بود .همه چی نرمال بود ومامان خوشحال بود راستی دلیل اینکه امسال نشد برات تولد بگیریم رو هم بگم خلاصه وار اول از همه ماه صفر بود ودوس نداشتم تو این ماه جشن بگیریم...بعدشم مامانی سرش خییلی شلوغه وامتحاناتش نزدیک....بابایی هم سرش شلوغه واولای خونه سازی والبته یه مقدار هم بیپولی و نیز کم بودن جا وزیاد بودن مهمونای موردنظر واما قول مامان وبابا........ایشالا سال دیگه یه تفلد خوشگل تو خونه ی ...
27 آذر 1392

بی مناسب.....ولی بجا......

مدتهاست دم میخواد تو یه پست ویژه یه تشکر ویژه از یه فرشته دوست داشتنی که تو زندگی همه ی ماها بهترین بوده وهست وخواهد بود، بکنم. من یکی که بینهایت دوسشون دارم وبخاطر همه ی خوبیهاشون ازشون ممنونم بوسه بردستان مهربانت مادر عزیزم..... مادر قسم به تو که تویی نور کردگار یزدان تو را ز نور وفا آفریده است نازم به آن شکوه و به آن عزت و مقام جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است       امیررضا جونم امیدوارم شما هم قدر شناس مامان وبابا ی خود ت وهمچنین دداجونها وا قا جونهای مهربون ودوسداشتنی باشی. من که عاشق ددا جون واقاجونم . تنشون سلا مت وسایشون بالاسرمون مستدام.   ...
27 آذر 1392

تداعی خاطرات

سلام امروز پس از گذشت ٣٦٥ روز خاطرات سال گذشته واتفاق مهمی که تو این شب افتاد، برام تداعی شد خاطره ای خوش وبیاد موندنی "تولد امیر پسر بابا یعنی امیررضای عزیز" خاطره ی اون شب قشنگ، شبی که فقط برای چند لحظه روی صندلی سالن انتظار بیمارستان خوابم برد...بیشتر اون شب رو بیدار بودم واز فرط خوشحالی خوابم نمی بردو تنها کاری که میتونستم انجام بدم این بود که خدارو شکر کنم ...نماز شکر خوندم واز ته دل بعنوان یک پدر برای سلامتی امیررضای عزیزم و مامان عزیزش دعا کردم. خاطره ی اون لحظه که دیگه دل تو دلم نبود ، اول مامانی رو از اتاق عمل بیرون اوردن وبعد نازدونه ی بابا رو که نور وجودش چشمام رو منور کرد وحس پدر شدن من توی وجودم تلألو پیدا کرد، ...
23 آذر 1392

تولد تولد تولدت مبارک

      هزاران بار خدا را شکر که چنین روزی را آفرید تا باغ جهان نظاره گر شکفتن گلی چون تو باشد . . . سالروز شکفتنت مبارک   وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو میتپد   نازنین پسرم .....امشب یکی از قشنگترین شبای خداست ، شبی که خدای مهربون گل پسرمونو بهمون داد و هزاران هزار بار خدارو شاکریم. خوشبختی من وبابا در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی ما ست تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبمان  نشاندی زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا عزیز...
23 آذر 1392

امیررضا به ارایشگاه می رود

سلام ناز پسرم دیشب بابایی شما رو برد ارایشگاه متین واقای رضایی مهربون موهای شمارو کوتاه کرد ، بابا و دوستشون بنوبت از شما فیلم گرفته بودن اولش که بسسسیار گریه کردی ولی بعدش برات عادی شد ومثل بچه های خوب ،اروم بودی وتا اخرش همکاری کردی .           *****آفرین بشما پسر نازم****** اینم عکس شما قبل از رفتن به ارایشگاه،ببین چه موهایی داری       واینهم عکست حین ارایش مو ووقتی داری گریه میکنی(دوربین اتوماتیک حین فیلم گرفتن این عکسو شکار کرده)     و اما  امیررضای خوشگل     دیشب خونه اقا ج...
21 آذر 1392